کد خبر: 1316155
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
راز قتل تازه‌داماد با ارسال تلگرامی پیامک برملا شد! پرونده ناپدید شدن تازه‌دامادی به نام ویگن که در ابتدا تنها یک فقدان ساده به نظر می‌رسید، با یک فرسته‌تلگرامی اشتباهی به گروه خانوادگی، رنگ خون گرفت
آرمین بینا 

جوان آنلاین: پرونده ناپدید شدن تازه‌دامادی به نام ویگن که در ابتدا تنها یک فقدان ساده به نظر می‌رسید، با یک فرسته‌تلگرامی اشتباهی به گروه خانوادگی، رنگ خون گرفت. فرسته‌ای که از سوی همسر او ارسال و به سرعت پاک شد، اما همان چند کلمه کافی بود تا راز هولناک قتلی تکان‌دهنده برملا شود. 
چندی قبل خانواده‌ای در تهران سراسیمه به اداره پلیس مراجعه کردند و از ناپدید شدن پسر جوان‌شان به نام ویگن خبر دادند. 
یکی از اعضای خانواده گفت: «ویگن حدود یک سال قبل ازدواج کرد و با همسرش به نام مارینا زندگی می‌کند. من با او تماس گرفتم، اما جواب نداد و بعد هم تلفن همراهش خاموش شد. سپس به مارینا زنگ زدم که او هم گفت ویگن به محل کارش رفته و دیگر از او خبری ندارد. 
چند ساعتی طول کشید و تلفن همراه پسرم روشن نشد. نگران شدم و به محل کارش رفتم، اما همکارانش گفتند او به محل کارش نیامده است. الان نگران هستیم که برای پسرم اتفاقی افتاده باشد.»
 تحقیقات جنایی 
مأموران پلیس با ثبت شکایت، بررسی‌های اولیه را به دستور مقام قضایی آغاز کردند. تماس‌های تلفنی ویگن، رفت‌وآمد‌های اخیرش و حتی دوربین‌های مداربسته مسیر خانه تا محل کار مورد بررسی قرار گرفت، اما نشانی از او به دست نیامد. در این میان همسر ویگن نیز در تحقیقات پلیسی با حالتی نگران و ناراحت از گم شدن شوهرش ابراز نگرانی می‌کرد. 
او می‌گفت: «شوهرم روز حادثه مثل هر روز از خانه بیرون رفت، اما این‌بار به خانه برنگشت و الان هم اطلاعی از سرنوشت او ندارم.»


 راز یک پیامک اشتباهی 
در حالی که تحقیقات برای گم شدن مرد جوان ادامه داشت، ارسال یک فرسته تلگرامی به گروه خانوادگی ویگن، مسیر پرونده را تغییر داد. فرسته مورد نظر را مارینا به گروه فرستاده و خیلی زود هم حذف کرده بود، اما همین پیام راز سرنوشت گم شدن ویگن را برملا کرد. 
این پیام را یکی از اعضای خانواده فاش کرد و به پلیس گفت: «عصر امروز پیام عجیبی در گروه خانوادگی دیدم؛ «جسد مهران را کجا مخفی کرده‌ای؟ حواست بود کسی آن اطراف نباشد؟ مبادا لو برویم؟» پیام بلافاصله پاک شد، من و دیگر اعضای گروه متوجه شدیم که آن را مارینا فرستاده و سریع هم پاک کرده است. همه شوکه شدیم و تصمیم گرفتیم به پلیس خبر بدهیم، چون الان مدتی است که ویگن ناپدید شده و از او خبری نداریم. احتمال می‌دهیم مارینا در سرنوشت شوهرش دخالت داشته باشد.»


 رازگشایی از جنایت
با به دست آمدن این اطلاعات، زن جوان دستگیر شد، اما در بازجویی‌ها جرم خود را انکار کرد. در شاخه‌ای از تحقیقات جنایی، مأموران با بررسی دوربین‌های اطراف خانه دریافتند ویگن شب قبل از حادثه وارد خانه شده و صبح از خانه‌اش بیرون نیامده و این فرضیه برای مأموران قوت گرفت که به احتمال زیاد وی در خانه به دست همسرش به قتل رسیده است، اما متهم با تناقض‌گویی قصد فریب دارد. 
زن جوان وقتی با شواهد، دلایل و پیامک اشتباهی‌اش روبه‌رو شد در تنگنا قرار گرفت و در نهایت لب به اعتراف گشود. وی گفت: «شوهرم درباره کارش به من دروغ گفت و از وقتی فهمیدم که او به من دروغ گفته، دیگر نتوانستم تحملش کنم. برای همین نقشه قتلش را کشیدم. روز حادثه قرص سیانور را داخل یک کپسول گذاشتم و به او دادم. وقتی جان داد، از دوستم نیما کمک خواستم تا جسد را از خانه خارج کند.»
با اعترافات متهم، نیما نیز شناسایی و بازداشت شد. او هم در بازجویی‌ها محل رها کردن جسد ویگن در بیابان‌های اطراف تهران را نشان داد. 
تحقیقات از دو متهم ادامه دارد. 
 اشتباه کردم 
تازه‌عروس که فقدان شوهرش را به پلیس خبر داد، تصور نمی‌کرد ارسال یک پیامک اشتباهی به گروه خانوادگی دست او را رو کند. وی در بازجویی‌ها اظهار پشیمانی کرد و گفت اشتباه کردم. 


گفت‌و‌گو با متهم
به چه اتهامی دستگیر شدی؟ 
قتل شوهرم. 
 چرا چنین تصمیمی گرفتی؟ 
وقتی با ویگن آشنا شدم، فکر می‌کردم مرد دلخواهم را پیدا کرده‌ام. او می‌گفت خارج از کشور تحصیل کرده و مدیر شرکت بزرگی است، اما همه حرف‌هایی که زده بود، دروغ بود. بعد از ازدواج فهمیدم فقط یک کارمند ساده است. 

چرا قبل از ازدواج تحقیق نکردی؟
چون عاشق بودم. من در خانواده‌ای مرفه بزرگ شده بودم و ساده‌لوحانه اعتماد کردم. فکر می‌کردم او همانطور است که خودش می‌گوید. 
یعنی به خاطر اینکه درباره تحصیلاتش دروغ گفته بود، حقش مرگ بود؟ 
نه، اشتباه کردم. البته اختلاف هم پیدا کردیم. همین موضوع باعث اختلاف و درگیری‌های ما شده بود. پس از این کارمان درگیری و دعوا شده بود و واقعاً به پایان راه رسیده بودیم. 

چرا؟ 
چون دیگر دوستش نداشتم و زندگی با او برایم سخت بود. 

نقشه قتل را چطور اجرا کردی؟
همسرم بیماری معده داشت و کپسول معده می‌خورد. من هم تصمیم خودم را گرفته بودم و بهترین راه این بود که از طریق همان قرص‌ها او را مسموم کنم، چون فکر می‌کردم با این شیوه دستم رو نمی‌شود. بنابراین سیانور خریدم و داخل کپسول معده جاسازی کردم. روز حادثه ویگن از درد معده شکایت داشت که این کپسول را به او دادم و او خورد و چند دقیقه بعد حالش بد شد و تمام کرد. 

بعد از آن چه کار کردی؟
واقعیتش همان اول پشیمان شدم، اما کار تمام شده بود. بعد به دوستم نیما زنگ زدم. نیما از دوستان دوران دانشگاهم بود و به او اعتماد داشتم. او آمد و جسد را با خودش برد و در بیابان رها کرد. فکر می‌کردم همه چیز تمام شده، اما کابوس‌ها شروع شد و شب‌ها خوابم نمی‌برد. 

همان کابوس‌ها باعث شد پیام اشتباهی بفرستی؟
بله، شب‌ها از عذاب‌وجدان نمی‌خوابیدم. در حال چت با نیما بودم که به اشتباه پیام را در گروه خانوادگی همسرم فرستادم. البته بلافاصله پاکش کردم، اما خانواده‌اش دیده بودند. از همانجا همه‌چیز لو رفت. 

چرا به جای قتل به طلاق فکر نکردی؟
(سکوت می‌کند)

برچسب ها: تلگرام ، قتل ، پلیس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار